3 Points ...
Friday, December 07, 2007
Isn't it?
Oh...what a trashy planet...money talk,bullshit walk or money walk,bullshit talk?
.
.
.
.
.
keep ur ideas...

Labels:

Friday, November 30, 2007
روزی روزگاری با قوه قضاییه...
رئيس دادگاه:
-اسم؟
-رضا كچل
- اسم پدر؟
-عدالت قلي...خودتون كه جواب همه اين سوالها رو مي دونيد. چرا وقت تلف مي كنيد؟
-با قوانين دادگاه مخالفت نكن.
-كجا به دنيا اومدي؟
-فكر مي كنم توي تشت مسي
-چرا اينجا اومدي؟
-والله نمي دونم...چند نفر پريدن چشم منو بستن و آوردن اينجا
-آيا به گناه خودت اعتراف مي كني؟
-بابا يكي به من بگه اينجا چه خبره!
-حالا معلوم ميشه...چكار مي كني؟ شغلت چيه؟
-اگه وقت بكنم نويسندگي مي كنم
-چه چيزايي مي نويسي؟
-ولي چيزي ننوشتم هنوز. مي نويسم. مي خواستم بنويسم
-هيچ فرقي نمي كنه, يا نوشته باشي يا بخواي بنويسي بالاخره نيت كرده بودي يا نه؟
- آره كرده بودم ولي مي خواستم راجع به آپ و هوا يه چيز ميزايي بنويسم...
-چشم ما روشن...از هوا نوشتن يعني...از...نوشتن. درسته؟
-بله قربان
-حتما موقع نوشتن از هوا به اين و اون هم توهين كردي. از خودت دفاع كن
-حتما كرده ام. نمي دونم...
-ازين اتهام به 5 سال زندان با اعمال شاقه محكوم ميشي...ديگه از چي مي نوشتي؟...آهان. متهم در سخنان خود گفت از اين و اون مي نوشته...اين و اون چه كساني مي تونن باشن؟ خب معلومه ديگه... با اين اعتراف صريح متهم, 10 سال ديگه هم اضافه شد. چند سال شد؟ 15 سال...حساب از دستت در نره...خب ديگه چه گناهي كردي؟...راستشو بگو...ديگه چه چيزايي مي نويسي؟
-هيچ چي قربان
-مي نويسي...يالا اعتراف كن
-نامه مي نويسم
-خوب...حتما اين نامه ها رو به يه شخصي مي نويسي. اين به معني... كردي يا نه؟
- نمي دونم قربان
-5 سال ديگه. شد 20 سال
-قربان مي خواين چند سال رو پر كنين؟
-اين توهين است...تو به مامور حين انجام خدمت صادقانه توهين مي كني...كردي يا نه؟
-... !؟
-بگو كردي يا نه؟
-نكردم قربان...هيات منصفه هم اينجا هستن. بپرسين ازشون
-خب پس مسلم شد كه توهين كردي...شد 25 سال

خب دادگاه راي خودشو قرائت مي كنه:
-اتهامات متهم محرزه. فقط چون هنوز در مرحله انديشه بوده و وارد عمل نشده از 25 سال محكوميت, 2 روز و نيم تخفيف داده ميشه و متهم به 24 سال و سيصد و شصت و دو و نيم روز حبس با اعمال شاقه محكوم ميشه...بعد از تمام شدن دوران زندان به جايي بد آب و هوا تبعيد ميشه و اگه عمر متهم كفاف نداد بقيه دوران محكوميتشو وارثانش بايد طي كنن...اين راي به اتفاق آرا تصويب شده.
-متهم آخرين دفاع رو از خودت بكن
- من فكر مي كنم آقايان اعضا دادگاه...
-خفه شو. كافيه. دادگاه راي خودشو داد.

-اپيزود آخر- متهم: زنده باد عدالت! زنده باد تيم فوتبال شموشك!

Labels:

Monday, November 26, 2007
يكي بود يكي نبود...
معلوم نيست اين قصه كي اتفاق افتاده. دوران انسانهاي نئاندرتال, قرون وسطي يا شايد هم دوران جديد:

يكي بود يكي نبود!...اون قديم نديما, اون دور دورا توي يكي از سرزمين هاي كره زمين كه اندازه ش قد يه كف دست بود مردمي زندگي مي كردن كه همش راه ميرفتن و مي گفتن كه اون قديمتر ها ما اينجوري بوديم و اونجوري بوديم! و هي تكرار مي كردن كه الان ما رو نبين ما واسه خودمون عوالمي داشتيم و هركسي رو كه مي ديدن اينارو واسش تكرار مي كردن!...دلشون به چيزي خوش نبود و هرروزي كه ميگذشت مردم اين سرزمين بيشتر اخماشون ميرفت توي هم و ماهها و سالها و بعضيها همه عمرشون مي گذشت و هنوز اخمهاشون از هم باز نشده بود و هيچكس لبخند اونا رو نمي تونست به ياد بياره. ديگه بقيه اسم اونجا رو سرزمين اخمالو ها گذاشته بودن.
البته ازينها گذشته اونجا كشوري بود كه گرسنه هاش شب و روز كار مي كردن و مزد زيادي هم مي گرفتن ولي حيف كه مزدشون زياد كفاف هزينه ها رو نمي داد! و زنهاشون هم شب و روز رو در سكوت به سر مي بردن و از وراجي بدشون مي اومد!...با اينكه اين سرزمين غرق در نعمت بود ولي مردمش هميشه سرهاشونو توي يقه لباسشون فرو مي كردن و مثل گوسفندهاي پانورژ* دنبال هم راه مي افتادن. انگار كه هميشه عزادار باشن, همش دنبال عزاداري و گريه بودن و كلا لباس مشكي اونجا خيلي طرفدار داشت!...مردم خوبي بودن و بدون سر و صدا مي رفتن و مي اومدن. كوچكترها هيچوقت خلاف حرف بزرگترها رفتار نمي كردن و ادب و فرمانبرداري, عادت و اخلاق اونها بود كه از قرنها پيش از اجداد خودشون به ارث برده بودن!...فقط ايرادشون همين اخمالويي بود و بس!...ولي حيف كه اينقدر مشكل دور و برشون بود كه نمي ذاشت اونا براي چند لحظه هم كه شده نيششونو باز كنن!... ا ! فهميدين كجا بود؟ چه زود لو رفت!



-گوسفند پانورژ: كتاب پانتا گروئل كه بچه بودين و مي خوندين رو يادتونه!؟ آ باركلا!...همون كه براي انتقام گرفتن از تاجر, دوتا از ببعي ها ي تاجر رو مي فرسته طرف دريا تا بقيه ي ببعي ها هم دنبال اونا برن آب تني!...آها! ديدين يادتون بود؟!

Labels:

Monday, November 19, 2007
New generation of charity organizations
اگه بازي خور هستي اينجا رو حتما يه نگاه بنداز.

اين يه بازي اينترنتيه كه وقتي توي اون شركت كني به ازاي هر كليك روي جواب درست, پول خريد 10 دانه برنج رو به خانواده هاي فقير اهدا مي كنه.
البته انتظار نداشته باش كه با يه بازي استراتژيك يا اكشن اول شخص هيجان انگيز روبرو بشي ولي ايده جالبيه...بنا به آمار خود سايت بازي تا الان 160 ميليون دانه برنج براي سير كردن شكم فقرا جمع كرده كه براي 50 هزار نفر در يك روز كافيه.
اين سايت مطمئنه و با سازمان ملل و برنامه غذاي جهاني(وورلد فود پروگرام) همكاري مي كنه. بد نيست ازين ايده ها براي پيشرفت جشن عاطفه هاي خودمون استفاده كنيم.




Hey gamers!... in this site,you can find a game that for each word you get right, they donate 10 grains of rice to hungry people and feed them...United nations world food program(WFP) is collaborating with it and choosed this mission: "To help end world hunger".

Labels:

Sunday, November 18, 2007
اينترنت وهرزه نگاري
تا اسم في لتر مياد ناخودآگاه تن و بدن همه مي لرزه و همه تنها چيزي كه مياد تو ذهنشون في لتر كردن سايتهاي پورنو و اين اواخر هم سايتها و بلاگهاي سياسيه...قضيه تا جايي بيخ پيدا مي كنه كه براي فرار از دست عمو في لترچي بايد في لتر رو اينجوري بنويسيم تا نكنه صابونش به تن ما هم بخوره!...گذشته از معايب زيادي كه اين في لتر ينگ سليقه اي داره و از فضاي اينترنت چيزي بجز سايتها و موارد فان و سرگرمي باقي نذاشته, به نظرم بهتره از يه ديد ديگه هم به قضيه نگاه بكنيم...قصد دفاع يا رد چيزي رو ندارم و فقط نظرم رو دارم ميگم:

دسترسي راحت,ارزون و رو به گسترش افراد به اينترنت ,بازار صنعت پورنوگرافي رو هم هر روز بيشتر از قبل گسترش ميده. در حاليكه در اكثر كشورها امكان اتصال به اينترنت براي بيشتر افراد فراهمه, كودكان 5 تا 17 سال زيادي هم اين وسط به اينترنت دسترسي دارن و شايد حدود 90 درصد اونها صرفا به كامپيوتر دسترسي دارن و در نتيجه اينترنت هم كه ديگه حالي به حولي.

به نظرم عواملي كه براي پيشرفت شبكه اينترنت بكار ميره نظير ارزان بودن هزينه هاي اتصال و استفاده از فضاي نت و در دسترس بودن اون و شايد مهمتر از همه ناشناس موندن افراد در اين فضا مثل شمشير دولبه عمل مي كنن و خودشون جزو عوامل اصلي دسترسي به سايتها و محصولات پورنو و استفاده بيش از پيش ازونهاست.
رشد بسيار بالاي اين صنعت باعث اين شده كه محصولات اون هر روز با رشد تكنولوژي اشكال پيشرفته تري پيدا كنن و صرفا به يكي دو قلم محدود نشن. رابطه جرايمي مثل تجاوز, خود فروشي, سوء استفاده از كودكان و موارد زيادي مثل اين با گسترش محصولات پورنو و استفاده ازون ثابت شده ست...آمار كودكان و نوجوونايي كه به اينترنت دسترسي دارن رو به ياد بيارين...اگه خيلي خوشبينانه تو كشور خودمون با توجه به اين حجم زياد و بيسابقه في لتر ينگ نگاه كنيم شايد بنظر بياد كه بالاخره اين في لتر كردن هم به يه دردي خورد ولي اين خيلي مسخره ست.

آمار جمعيت زياد افراد زير 17 سال ايران, شكافهاي خانوادگي و جدايي نسلها, تربيت بسيار بسيار بد ما ايرانيها در زمينه روابط جنسي سالم و نرمال,بسته بودن ديدگاه جامعه در اين زمينه و عدم توجه دولت و برنامه ريزان اجتماعي به اين مطلب,نرخ بالاي مهاجرت از روستا به شهر به دلايل مختلف كه شايد در سالهاي اخير, قبولي در دانشگاههاي شهرهاي بزرگ مثل تهران باشه و مواردي ازين دست كه اينها فقط مربوط به يك طرف قضيه ست, و در طرف ديگه افزايش نرخ دسترسي به نت در شهر و روستا و چيز خنده دار ديگه حجم بالاي في لتر شكن ها و دور زدنهاي هر روز, ميره كه آدمو نگران بكنه.

ازين كه بگذريم چيز نگران كننده اثريه كه اين صنعت رو مخاطبان خودش ميذاره. خشونت عليه زنان و كودكان توي جامعه كه پاي ثابت صفحه هاي حوادث روزنامه هامون در اومدن, شايد فقط يه مورد ازين دست باشه. رفتارهاي خشونت آميز و از همه مهمتر تحقير كننده نسبت به زنان روي روابط زن و مرد هم تاثير مي ذارن و باعث خارج شدن اين رابطه از يه رابطه انساني و توام با احترام به يه رابطه غير انساني و همراه با صرف فكر كردن به مكانه!...شايد اين مورد كوچك بنظر بياد ولي اگه تصويرهاي كليشه ايي كه بعد از ديدن محصولات پورنو تو ذهن مخاطب بجا مي مونه و در اون زنان رو آلات جنسي اي كه براي خوشحالي و ارضاي ديگران نمايش داده ميشن و به نحوي سعي در ايجاد اين باور دارن كه زنان از اعمال جنسي منحرف و اجباري لذت مي برن و اين رو جزو رفتارهاي طبيعي و عادي زنان نشون ميدن, رو به ياد داشته باشيم درك مي كنيم كه چرا رابطه دختر و پسر توي جامعه ي امروز ما چنين جهتي داره.
به اينها اضافه كنيد اثري كه روي كودكان و نوجوونها مي تونيم ببينيم:
پر شدن خلا هاي ذهن كودكان با تصويرهايي كه تا حالا به ذهن اون كودك خطور هم نكرده و هيجان زده شدن اونها و شكل گرفتن اين مفهوم در ذهنشون. شايد زمان زيادي طول بكشه تا اون كودك بتونه درك درستي از ارتباط جنسي سالم و نرمال و يه رابطه عاشقانه داشته باشه.



و اما اين وسط:
به عنوان بخشي از جامعه و همينطور به عنوان يه فرد بالغ لازمه كه بعضي از قالبهاي سنتي تربيتي خانوادگي و فكري رو براي كودكانتون, خودتون و يا حتي شريك زندگيتون تعديل كنين و مثل پدر و مادرتون فكر نكنين. جامعه به پيشرفت خودش ادامه ميده و شما با عقايد خشكتون نمي تونين جلوي اين پيشرفت رو بگيرين و لاي چرخ دنده هاي اون خرد ميشين, پس بهتره كه حداقل, هم به خودتون و هم به جامعه و هم به فرزندانتون كمك كنين و يه كم مسهل بخورين تا ازين حال و هوا در بياين.

Labels: