3 Points ...
Thursday, October 27, 2005
ایووووووووول!!!!.....
چه می کنه این ایرج قادری!...نمی دونم شاهکار قادری-اکواریوم- رو دیدین یا نچ ولی توصیه ی من اینه که حتی برای وقت تلف کردن هم مثل من خودتون رو علاف نکنین!...
من هر دفعه پشت دستمو داغ می کنم که بی خیال فیلم ایرانی بشم ولی از فرط بیکاری نمیشه!...از طرف دیگه بالاخره باید یه موضوعی هم واسه ی این خراب شده پیدا کرد دیگه!!!...
این ایرج مثل اینکه ادم بشو نیست! منو یاد کیمیایی میندازه! اونم دقیقا همین وضعیت رو داره و ادم بشو نیست! هر دو تاشون رو جون به جون هم بکنین باز هم بی خیال این فیلمهای قبل انقلاب-میدون انقلاب رو نمی گم!- نمی شن!...قصه ی این فیلم رو نمی گم که اگه یه وقت با ذوق رفتین ببینین حالتون گرفته نشه! در همین حد بدونین که هر 5 دقیقه صدای سوت و کف و ایول ملت تو گوش من بود!..من که موندم تا چقدر ملت ما هنر دوستن و تا چه حد به جاها و چیزهایی که بوی هنر میده علاقه دارن!!!...این وسط یه چند تا چیز برام جالب بود:
مهناز افشار با اون لباس مسخره ش انصافا اخرش بود! من موندم که اینو اگه خود افشار توی فستیوال فشن ارایه کنه بقیه چه عکس العملی از خودشون نشون می دن!...ایرج نوذری هم که عشق هند کشتدش! کم مونده یه خال هندی هم بذاره وسط ابروهاش و یه نموره هم حرکات موزون انجام بده!...از اینجا نتیجه می گیریم که هر چی ایرجه خل و چله!...
تو فیلمهای قبل انقلاب کافه رفتن و عرق خوردن و تریپ مست بازی اصلا خوراک بوده ولی الان چه کار میشه کرد!؟...ناراحت نباشین ایرج فکر همه جاشو کرده!...بروبچ رو برده ترکیه تا هم یه حالی ببرن ,هم اینکه نیما فلاح راحت بتون مست کنه,هم خدای نکرده یه زن بی حجاب تو فیلم بولینگ بازی کنه(!!!) و هم اینکه مهناز افشار بزنه تو تریپ فشن!...انصافا جای
Fashion.Tv
خالی بود که یه مصاحبه با این بنده خدا بکنه تا ما هم یه حال معنوی ببریم!!!...
بنابراین همونطوریکه می بینین خیلی فیلم توپیه! از دست ندینش که موجب یک عمر نخندیدنه!!!

Labels:

Wednesday, October 26, 2005
آبجی رونالدو!!!...
واقعا که روزهای خاطره انگیزی رو داریم از دست میدیم!...و چیزهایی رو می بینیم که شاید در هر قرن فقط یکبار تکرار بشه!!!...چند وقت پیش یه کافی شاپ تو ونک دیدم که داشت آش سرو می کرد!...این گذشت تا امشب وقتی که داشتم واسه ی خودم تهران گردی می کردم به یه چیز عجیب تر برخوردم طوریکه هنوز هم نمی تونم هضمش کنم!!!...
ایندفعه یه چیز جالبتر دیدم! ...نمی دونم شاید باورتون نشه ولی یه تعویض روغنی دیدم که حلیم می فروخت!!! اونهم در کنار اونهمه چرکولکی که پای ثابت اونجا بودن و مردمی که مشتاقانه و از جون و دل ازش خرید می کردن...واقعا صحنه ی جالبی بود طوریکه من هنگ کرده بودم و یادم رفت مثل همیشه چند تا عکس تاریخی ازشون بگیرم!!!...خلاصه که جاتون واقعا خالی بود...
نمی دونم شما هم این چند وقت به تور زنهای مسافرکش می خورین یا نه ولی اگه از من می شنوین بگردین دنبالش و حتما یه دفعه رو سوار بشین که خدای نکرده سوار نشده از دنیا نرین!!!...شاید اگه یه دفعه این مساله واسم پیش می اومد اصلا یادم هم نمی موند ولی اینکه تو یه روز به تور 3 تا مسافر کش زن بخوری دیگه خیلیه!...اخری که دیگه واقعا اخرش بود وشاید اگه یه کم سبیلهاش پر پشت تر بود هیچ فرقی با یه مسافر کش قالتاق نمی کرد!!!...از چپ و راست هم فحش نثار بندگان خدا می کرد و هی سرشو از شیشه می برد بیرون و داد میزد!!!...
اینو داشته باشین تا اینکه امروز تو روزنامه دیدم قراره مسافرکشهای زن با سمند و جی.پی.اس بیان تو بازار!!!...وای چه شود! البته زیاد دلتون رو خوش نکنین چون قراره که این اخریها فقط به نسوان محترم سرویس بدن!...
گذشته از این مسایل چند تا چیز خیلی جالبه:
بعد از پیروزیهای درخشان آبجی رونالوهای ایرانی در بازیهای زنان کشورهای اسلامی که همه رو تو کف خودشون باقی گذاشته بود و در صدر اخبار ورزشی جهان طی چند وقت پیش بود حالا نوبت آبجی های مسافرکش عزیزمونه که یه خودی نشون بدن! بنابراین ما از همین الان منتطر ترکوندن انواع خبرها از سوی جامعه ی محترم نسوان هستیم و امیدواریم که در اینده ی خیلی نزدیک شاهد شغلهای جالبتری مثل قصابی و تشکیل اتحادیه ی زنان قصاب مرکزی تهران باشیم!!!...به امید اون روز...

Labels:

Sunday, October 23, 2005
خداوند مومنان امریکایی را برای ما حفظ کند!!!...
این قضیه ی شرکتهای هرمی هم داره واسه خودش داستانی میشه!..با این وجود فقط من یکی کم مونده بود که راجع بهش بنویسم!
سال قبل 2 دفعه پرزنت شدم ولی امسال تعداد پیشنهادهایی که برای پرزنت شدن بهم شده دیگه از دستم در رفته!
با هر کسی که سلام و علیکی می کنم, منو مثل زیر شاخه می بینه! به هر مهمونی ای که میرم مجبورم چند ساعت به حرفهای تکراری احمقهایی گوش بدم که معتقدند من بد <<پرزنت>> شدم!...اخرین باری که این وضع واسم پیش اومد داشتم به اراجیف مادربزرگ دوستم گوش می دادم! واسه ی خودمم قابل هضم نبود که یه مامانبزرگ!؟ انصافا هنوز تو کفش موندم!...
خنده دارش اینجاست که وقتی به دوستم هرچی از دهنم در اومد به خودش و مامانبزرگ احمقش گفتم, گفت باشه می دونم از دست این گولد کویستی ها خسته شدی و حسابی کلافه ای! بیا خودم خستگی تو در میارم...وبعد می خواست منو واسه ی ای بی ال پرزنت کنه!!!...واقعا دیگه به هیچ کس نمیشه اعتماد کرد!... مثلا این هفته تو دانشگاه قرار بود یه احمقی بیاد و کنفرانس بده ولی کنفرانسش راجع به شرکتهای هرمی بود! خب تا اینجاش مساله ای نیست ولی وقتی که خوب به حرفهای این گوش دراز گوش می کردی می دیدی که داره با زبون بی زبونی تو رو واسه ی <پارسیان> پرزنت می کنه اونم وسط کلاس و کنفرانس و بیخ گوش استاد!!! من که دهنم باز مونده بود!!!...
با این همه این چند وقت روی این مساله کار کردم و چیزای جالبی پیدا کردم!..مسلما همه ی شما فکر می کنین که بازاریابی شبکه ای با الگوهای هرمی فرق داره و اولی قانونیه...ولی فعلا به قدری این شرکتهای هرمی موذیانه رفتار می کنن که ممکنه خودشون رو در لباس همون بازاریابی شبکه ای به شما معرفی کنن و شما راحت گ.ل بخورین! نمونه اش
skybiz
بود که خودم داشتم گول می خوردم! در این جا شما یه سری بسته های تحصیلی می خرین و اگه خوب پول بدین می تونین یه استاد راهنما از کمبریج رو هم برای این بسته تون انتخاب کنین!...ازونجایی که در حالت هرمی چیزی ردوبدل نمیشه ولی اینجا شما رسما اون بسته رو می گیرین و اگه دلتون خواست فعالیت می کنین یا نه, نزدیک بود که گول نافرمی بخورم! ولی خداوند متعال انشاالله که نگهدارد برای ما <کمیسیون تجارت فدرال امریکا> رو!...اگه این مومنان جان برکف در سایتشون این شرکت رو غیرقانونی اعلام نمی کردن چه بسا که ممکن بود ایمان مومنی چون من به باد فنا بره! بنابراین در این ماه مبارک ارزوی توفیق براشون میکنم و التماس دعا ازشون دارم!...بگذریم...
اسامی این جور شرکتها هم خیلی دهن پرکن و گول زننده ست..مثلا نمی دونم شما ها تا حالا این اسمها به گوشتون خورده یا نه؟!ولی من این زیر خاکیها رو پیدا کردم! : "بصیرت جهانی.کمک به زنان.کلوپ اقبال جویان.برای صلح جهانی دعا کن و"...
و اما آس ماجرا رو می خوام براتون رو کنم که مطمینم هیچ کس تا حالا اینا رو نشنیده!...پس کمربندهاتونو محکم ببندین که هوا نرین!...
مدل بشقاب پرنده یا همون یوفو ی خودمون یه جور بازیه کامپیوتریه که شما با پرداخت 140 دلار می تونین وارد یه سفینه بشین و خودتون رو به مریخ برسونین! هر عضوی که به مریخ میرسه می تونه دوتا بشقاب پرنده بخره و ادمهای زمینی جدیدی رو سوار اون بکنه!!!....مدل دیپه ای که کشف کردم مدل <کش کلاب ویکتوریا> ست...شما به خلبان خودتون یه مقداری پول می دین ولی هواپیما پرواز نمی کنه مپه اینکه شما صندلی های خالی رو با مسافرهای جدید پر کنین!!!...از این مسایل گذشته این دوتا بازی دموهای باحالی دارن و واسه ی خوره های بازی ای مثل من خیلی خوشنودناک بود که ببینمشون!!!
واما این اخر دوست دارم چند تا چیز رو بگم:در ویکی پدیا هدف اصلی الگوهای هرمی تبدیل مشتریان بالفعل به گروهی احمق اما پولساز ه که خودتون می تونین چک کنین... واقعا باید یه کاری واسه ی عدم رشد این شرکتها انجام داد چون روزبروز دارن بزرگتر میشن و طیفهای جدیدی رو مبتلا می کنن...مثلا همون مامانبزرگ مورد واضحیه...وای به اون موقعی که این بازیهای رو که معرفی کردم تو بازار بیاد...چون در اونصورت باید منتظر بچه هایی بین 5 تا 17 سال باشیم که دنبال زیر شاخه می گردن!!!...واقعا دردناکه ...به نظرم این جور چیزها مثل ایدز و وبا نیست که دست رو دست بذاریم و امارشو از هم قایم کنیم.این واقعیت امروز جامعه ست...امیدوارم که روزی نیاد که این شرکتها ما رو درسته قورت بدن.پس لطفا چشمهاتون رو باز نگه دارین و به هیچ کس اعتماد نکنین...

Labels:

وقتی که کله گنده میشم!!!...
خیلی وقته که بدجوری هوس بلاگ بازی به سرم زده ولی وقت نداشتم...راستش رو بخواین اینقدر سرم شلوغ شده که یادم میره مثلا 1 ساعت پیش گردنم درد می کرد و الان بدتر شده!...
خیلی وقت هم هست که تو تریپ نوشته های احساسی و فحش دادن به این و اون نرفتم و دلم لک زده واسه ی یه لقمه پیتزا!!!...
با این حال الان یه جورایی الکی خیلی خوشحالم! حودمم نمی دونم چرا ولی خیلی سبک شدم و دیگه اونقدر که قبلا حرص همه چیز رو می خوردم نیستم...فکرم به قدری بازه که خودمو بعضی موقعها با یه فیلسوف کله گنده عوضی می گیرم!!! شاید اگه شما هم جای من بودین و اطرافیانتون رو یه مشت احمق فرض می کردین که البته واقعا هستند ,حال و روزتون مثل من میشد و کلی واسه خودتون خوشحال بودین که چقدر خوبه که همیشه چند پله از همه ی فکرها جلوترین!!!...نمی دونم شاید به خاطر این ایامه و شاید هم به خاطر اینکه خودم فهمیدم چی میخواد سرم بیاد و دنبالش نرفتم که یارو بخواد با 4 تا حرف منو دلداری بده...اصلا بی خیال!
این چند وقت چند تا مطلب اوپس نوشتم ولی این ویندوز لامصب اعصابمو ریخت بهم و بقیه ش هم بماند!...
از این به بعد هیچ کدوم از مطالبی که اینجا می نویسم بهم ربط نداره و ممکنه یه روز تو تریپ سیاسی باشم یه روز تریپ کوفت و زهر مار! واسه ی همین دوست دارم از این به بعد بزنم تو فاز عکس تا بخوام یه مشت اراجیف به خوردتون بدم و خودم رو هم خسته کنم...

Labels:

Saturday, October 15, 2005
مجلس جوراب خوشگلها!...

بدون شرح و توضیح!

Labels:

Thursday, October 13, 2005
تنها تو کوچه نریا !!!...
جنتی خطاب به احمدی نژاد گفت:
ای قشنگ تر از پری ا !
تنها تو کوچه نریا!
اصلاح طلبا دزدن!!
عشق منو می دزدن!!!
...

Labels:

Wednesday, October 05, 2005
اقتدار از من
اقتداء از شما
كوه از من
گدازه از شما
دريا از من
كوسه از شما
آسمان از من
طوفان از شما
مرگ از من
وحشت از شما
سكوت از من
نعره از شما
لبخند از من
نفرت از شما
همه چيز بودن از من
هيچ چيز بودن از شما
...

Labels: