3 Points ...
Tuesday, July 12, 2005
...مغز تب دار
دلم نمی خواست مطلب قبلیم طولانی بشه ...می دونم همینطوری هم حالشو ندارین که بخونین چه برسه به این که بخوام زیاد هم اب ببندم بهش!...اه.دلم نمی خواد که این بلاگ مثل اینهمه بلاگ چرت پر بشه از سرخوردگیهام یا خاطراتم مثل سفرهام یا سکس با...مثل اینکه اگه اینطوری می نوشتم بیشتر خواننده داشتم! ولی نمی تونم
هر روز دنیا منو کوچکتر از قبل می کنه...یعنی تا کجا می خواد پیش بره؟! دیگه چیزی واسم باقی نمونده که بخواد اونو هم کوچک کنه...اصلا دوست ندارم که افسوس گذشته رو بخورم یا مثل یه ادم به ظاهر موفق که باهاش دارن مصاحبه می کنن و میگه راهی که تا حالا طی کرده درسته و اگه یه بار دیگه بدنیا بیاد همین راهو دوباره میگذرونه بخوام پز کوره راهم رو که خودم هم نمی دونم از کجا گذشته بدم!
به نظرم افسوس گذشته رو خوردن بچه ی حرومزاده ی دنیای امروزی ماست...
از یه ذهن تب دار چه انتظاری دارین؟! نکنه دلتون می خواد براتون از عشق و امید بگم؟!...دلم می خواد ولی فعلا نمی تونم!حداقل وقتی که مخم بهتر شد اینکار رو می کنم! ...تنها منتظر کامنتها یا ایمیلهاتون هستم و بس! پس منو دریابید!...نمی دونم چرا یه دفعه یاد این اهنگ بی مزه افتادم که میگه: منو تنها نذار!....

Labels: