خوب مثل اینکه پست قبلیم اپیدمی بوده ! چون حسین یه مطلب ابکی نوشته و گفته که این چند وقت حملات به من (به شخصیتم) زیاد شده! یا اینکه گفته حملات پر مغز یا...؟! بقیه رو نمی دونم ولی من واقعا اون چیزی رو که برداشت خودم بود رو نوشتم و اصلا دلم نمی خواست که تحت تاثیر فضا به قول درخشان اینکار رو بکنم...
به هر حال اینم گذشت...ولی چیزی که برامون باقی میمونه اینه که ما ایرانی جماعت انتقاد پذیر نیستیم و تا کسی ازمون انتقاد کرد می خوایم خشتک یارو رو جر بدیم! این یه واقعیت بزرگ و زشتیه...
مطلب خاصی به نظرم نمی رسه که بخوام امروز راجع بهش حرف بزنم جز یه هاله ی محو...
این چند روز اینقدر قربون صدقه های مردم رو نسبت به خاتمی خوندم که دیگه واقعا حالم بد شده." بارانی در کویر",ستاره ی کویر!,فرش ستاره ی طلایی دلیجان!!!... یا صد تا کوفت و زهرمار دیگه...
الان 2 هفته س که لای هر روزنامه ای رو باز می کنی یه صفحه ی ثابت برای تصدق مردم از خاتمی گذاشته و جالب اینه که هر روز هم چاپ میشه!!!...تو وبلاگستان هم که فقط اسم پر طمطراقی رو یدک میکشه همین موضوع رو می بینیم...پس چه فرقی بین اون روزنامه نگار و بلاگ نویس هست؟! همه از یه قماشند و هروقت هر موضوعی که داغ باشه همون طرفی بادش میدن! الان هم که فعلا خاتمی رو بورسه...
راستی دقت کردین که چند وقته از رییس جمهور منتخب خبری نیست؟!خودمونیم اولین بار کی این کلمه رو اختراع کرد؟!... در سکوت کامل و به دور از هر هیاهو داره واسه خودش کابینه تشکیل میده...دوست ندارم همونطوریکه گند دری نجف ابادی وزیر سازمان اطلاعات دوره ی اول خاتمی الان در اومده دوباره این مسایل تکرار بشه...حداقل انتظاری که از رییس جمهور میره اینه که فعلا تو همین سکوت خودش کابینه ی خوبی رو جمع کنه تا مثل همین نجف ابادی نشه.گویا خاتمی خیلی شاشش برای انتخاب وزیر اطلاعات شدید بوده!!!...بگذریم.
نمی دونم چرا هر موقع اسم اطلاعات به گوشم می خوره سازمانهای اطلاعات موازی میاد تو ذهنم.
اصلا بگذریم...
هی می خوایم از این گنداب سیاست دوری کنیم نمیشه! اون مطالب اولم رو یادتونه؟! حالا خودم دارم نقضشون می کنم!
Labels: جامعه