ای بابا...خاتمی هم که داره میره! منم دارم مطلب کم میارم!...بی خیال...
امروز به یه مطلب جالب رسیدم و اون اینکه عشقولی ایرانی جماعت بعد از چند تا مورد غیر اخلاقی(!) یه چیزه دیگه هم هست!...جالبه که هیچ ربطی هم بهم ندارن!...منظورم شعره!
اگر شعر رو از دست این مردم و کشور گل و بلبل بگیری انگار داری خفه شون می کنی!...اتفاقا چند وقت پیش داشتم یکی از کتابهای خورخه لوییس بورخس(پدر ادبیات جادویی امریکای لاتین) رو می خوندم دیدم اونم یه اشارتی به ما کرده!
"در سرزمین بیابانی,در ایران,برجی است بس بلند از سنگ,بدون دری و پنجره ای...
در تنها اتاق دایره ای شکل برج,با کف خاکی,میزی است چوبین و نیمکتی.در این سلول مدور,مردی در نظر امد که با حروفی نا اشنا شعری بلند برای مردی می سراید که در سلول مدور دیگری در کار سرودن شعری است برای مردی در سلول مدور دیگر...این سیر را پایانی نیست و هیچ کس نمی تواند انچه را که این زندانیان می نویسند,بخواند..."
از این اخلاق وندالیسم ایرانی که دوست داره روی در و دیفال چرت و پرت های خودشو بنویسه اگه بگذریم میبینیم که واقعا همینطوره.یه نگاه به کتاب و دفتر های خودتون.در و دیفال شهر.پشت کامیونها!.روکش صندلی تاکسی و اتوبوس و غیره و ذلک بندازین... یعنی همه تو عوالم شعر می گردن؟!!
به خدا قسم که مردم این مملکت شاعر خلق شده اند!...کلی شعر الان یادم میاد ولی نباید همینجوری هدرشون کرد!...نمی دونم واقعا اخر و عاقبت ما مردم شاعر پیشه چی می خواد بشه...نمی دونم این خوبه یا بد؟! واقعا نمی دونم ولی گذشت زمان داره ثابت می کنه که اگه یه کم از شر این گل و بلبل راحت می شدیم وضعمون چیزی به غیر از وضع الان بود...
این شعر رو یادم نیست کجا دیدم ولی کس خاصی اونو نسروده! برام جالبه...:
معرفت در گرانی ست,به هر کس ندهند
پر طاووس قشنگ ست,به کرکس ندهند...
!!!!
Labels: Iran and world