چند هفته ست که به جزیره ی زیبا و خراب شده ی کیش مهاجرت کردم!...اوضاعم بدجوری قاراشمیش بود ولی کم کم خودمو جمع کردم آخه یه جورایی از صفر مطلق کلوین شروع کردم به زندگانی, برای همین همه چی بهم ریخته بود. فعلا هوا بدجوری گرمه و فقط شبها میشه مثل دراکولا از خونه اومد بیرون!...
انتخاب واحدم رو هم انجام دادم و خیلی خیلی به خودم فشار آووردم که سر یکی ازین کلاسها برم که اتفاقا خوب شد که رفتم , چون عمرا اینقدر تو عمرم سر کلاس نخندیده بودم!... تنها مشکلم اینه که به اینترنت زیاد دسترسی ندارم و مثل نیاندرتالها دارم زندگی می کنم. برای همین فعلا لینکدونی بالای بلاگ تعطیله و زیاد هم نمی تونم آپ کنم...
یه چیز افتضاحی که این چند وقت دارم تو جزیره می بینم فیلترینگه. حتی دانشگاه هم بیشتر بلاگها و گویا و اورکات و حتی از همه خنده دارتر بی بی سی فارسی رو هم فیلتر کرده! من نمی دونم واقعا اینجا چه خبره ولی می دونم که قبلا ازین خبرها تو کیش نبود. حداقل فیلترینگ دانشگاهها باید با فیلترینگ یه سرویس اینترنت عادی فرق بکنه...خلاصه مثل اینکه عمو فیلترباف تعطیلات تشریف آوردن اینجا...
فعلا مثل دراکولا تا نصفه شب بیدارم و دارم پای لپ تاپ یا برنامه می نویسم یا کتاب می خونم! سرعتم هم خوب شده و تو 2 روز حدود 500 صفحه از 3 تا کتاب رو خوندم! فکر کنم همینجوری اگه پیش بره می تونم حال تند خوانی نصرت رو بگیرم!...
بلاهای جالبی هم سرم اومد...اولیش اینکه دوربینم رو بلند کردن! دومیش اینکه آی پادم فعلا گم شده واحتمالا به سرنوشت دوربینم دچار شده و سومیش اینکه فعلا اکسپلوررم نابود شده!!!...منتظر شهاب سنگ و زلزله و تسونامی هم هستم که دیگه سورم رو کامل کنن!
بگذریم...اگه این دریای لعنتی هم نبود دیگه واقعا کم می آوردم...خدا حفظش کناد !
ولی آس آخرم رو الان رو می کنم !:
سر کلاس که بودم, استاد محترم نکته ای رو پروندن که حسابی ذهن منو درگیر خودش کرده!...ایشون فرمودن که دانشجو باید تنبل باهوش باشه! اول به خاطر اینکه اصولا دانشجو باید تنبل باشه وگرنه بهش دانشجو نمی گن که! دوم اینکه یه آدم تنبل کوتاهترین راه رو برای رسیدن به هدفش انتخاب می کنه تا زودتر به آب هندونه برسه! و سوم اینکه یه آدم باهوش که تنبل هم هست خیلی راحت می تونه از بین راههای کوتاه, بهترینش رو انتخاب کنه!...استدلال رو حال کردین؟! حالا هی برین خر بزنین! فایده نداره! باید تنبل باهوش باشین!...
Labels: روزمره