از تعجب شاخهام داره در میاد!...تنها چیزی که فکرش رو نمی کردم همین بود! ...ولی گویا باب جدیدی در امور حوزوی(!) باز شده...پدیده ای که امروز با اسم
روحانی وبلاگ نویس باهاش روبرو هستیم...حتما تا حالا
مطلب مهدی خلجی رو دیدین. به نظرم جالب نوشته...احتمالا دوست دارین با خلجی بیشتر اشنا بشین! به قول
منبر نت(یه بلاگ نیو کلاسیک متعلق به یه روحانی!): "مهدی در حوزه و مجله نقد و نظر می گفت و بعد به تحريريه ايران آمد و در نهايت به فرانسه و راديو فردا"...خلجی در بلاگش به
کتابش اشاره می کنه که واقعا جالبه!...به طور کلی افکار جالبی داره که اگر 4 تا مثل اونو به داخل حکومت راه می دادن اوضاع حسابی خنده دار میشد!!! اینو جدی گفتم نه بعنوان یه شوخی. برای نمونه در
بلاگش اورده :
"چيزی به نام اسلام وجود ندارد؛ آنچه هست اسلامهاست. اسلام ذاتِ ثابت و دگرگونناشدنی ندارد؛ بلکه پديدهای تاريخی است که در خور تاريخ و جغرافيا و در آميزش با فرهنگها و سنتهای گوناگون، شکلها و صورتهای گوناگون میيابد. نه تنها اسلامِ فرقهی اسماعيليه، با اسلام فرقهی وهابيت تفاوت دارد، که اسلامِ هر مسلمانی با مسلمانِ ديگر متفاوت است. نه تنها رابطهی اسلامِ من با اسلامِ اسامه بن لادن، چيزی در حدِ تشابه اسمی است، که اسلامِ فقيه هر مذهبی با همترازانِ او يکی نيست....طبيعی است که مراد از همهی مسلمانان، آن روستايی بیخبر از جهان در قريهای در بخارا، داکای بنگلادش يا دارابِ شيراز نيست. آنها که در جريان تحولاتِ جهانی هستند و میکوشند به غربيان بباوراند که تنها اسلامِ اسامه، اسلام نيست و اسلامی صلحجو و آزادیخواه نيز هست، بايد به پرسشهای مهيبی پاسخ دهند. چه رازی در کار است که به زايش اسلامِ خشونتپرور مجال زايش داده است؟ چرا هوادارانِ آزادیخواه و صلحجوی اسلام، نتوانستهاند نه دولتی دموکراتيک پديد آورند و نه قدرت خود را در عرصهی جهانی تثبيت کنند؟"
همونطوریکه می بینین عقاید جالبی داره!
اگر از زاویه ی دیگه نگاه کنیم میبینیم که در صورت تحقق این امر باید
کمک قابل توجهی به طلاب بشه تا در حوزه در گیروبندهای سنتی نباشن تا شاهد از بین رفتن تندرویهای مذهبی.به گمراهی کشیدن عوام.و چند تا کوفت و زهر مار دیگه باشیم...برای مثال منبر نت
اورده که : "ادم می آيد در مراحل مقدمات که طلبه حوزه يکی از شهرستانها با محدويتهای بسيار زياد بودم تا جائی که مطالعه بيش از يک روزنامه را غير جايز و ارسال مقاله به روزنام ها را حرام قطعی می دانستند ، در خفا می نوشتم و در گرمای ظهر به آن طرف شهر می رفتم و چند صفحه ای به فلان رونامه فکس می کردم .جالب آنکه زمانی که همان مفتيان اعظم !! مقاله ام را با نام مستعار می خواندند و احسنتی نثار می کردند چار ه ای نداشتم جز برآوردن آهی که می دانم هر روز از نهاد چندين طلبه خوش استعداد بيرون می آيد.و نمی دانم چرا به ياد اين سخن آيت الله جوادی آملی به هنگام بازگشت از سفر هزاره اديان از آمريکا افتادم که گفتند : برای مبارزه با دشمنان اينک بايد از طريق امواج و ماهواره ها وارد عمل شد."...از طرف دیگه باید دنیای مجازی از دسترس روحانیون تندرو در بیاد تا حداقل از این زاویه به اصلاحات در ایران ضربه نخوره.این امر مستلزم محجور کردن سایتهای این چنینی,کاهش بودجه ی اختصاص یافته به این امور مثل
سایت مرکز تحقیقات اسلامی که بعید نیست چند صباح دیگه غول بزرگی در اینترنت بشه همونطوریکه الان هم کم و بیش هست,و در اخر هم کاهش نفوذ حوزه بر حوزه ی تصمیم گیریهای کشور...مسلمه که این اخری یه کم ناشدنیه!
پ.ن: به یه مطلب جالب در منبر نت رسیدم!...
گفته که: "
مراسم احياء و شب زنده داری در جمع زندانيان هم تجربه جالبی است...ای کاش همان اندازه که تنواستم دل چند نفری را نرم کنم دل خودم هم متوجه خدا باشد.نکند شامل آن حديث شوم که عالمانی هستند که گنهکاران بواسطه راهنمائی آنها به بهشت می روند اما خودشان.. "
برام جالبه که یه اخوند موقع موعظه فکرش کجاها پر می زنه!؟
راستی این وسط دخترهای طلبه هم نقش عمده ای دارن! نباید از نقش اونها غافل شد...یه نگاه به این
عکسها بندازین تا بفهمین چی می گم!
Labels: سايبر