3 Points ...
این مورد جدیدی نیست! کیه که با بحران هویت روبرو نباشه؟! جامعه ی امروز ایرانی گذشته از قوم و مذهبش سرگشته تر از هروقت دیگه ایه...در این بین واقعا نمی دونه به تاریخی که مدام تو گوشش خوندن فلان هزار سال قدمت داره گوش کنه یا به دور و اطرافش نگاه کنه؟! ...این مطلب رو نگاه کنین. در مورد بی هویتی اذربایجانیهای امروزه که به قول نویسنده از نامیدن خودشون به اسم ترک اجتناب دارند و اذری بودن رو به ترک نامیدن خودشون ترجیح میدن!...کاری به اینکه چه اتفاقاتی افتاده تا ترکها چنین و چنان فکر می کنند ندارم,در این بین تنها یه چیز خیلی ازارم میده ....نمی دونم چرا واقعا ترکها اینقدر با فارسها مشکل دارن!؟ جدی دارم میگم! جک که نمیگم! اصلا گذشته از اینکه فارسها اینقدر درگیری با اقوام دیگه ندارن,این مساله خیلی جالبه! مثلا درگیری کردها و فارسها خیلی کم و در حد صفره(از نظر اختلافهای فکری و طبقه ای نه اختلافات مسخره و سر هیچ و پوچ)... فارسها و عربها هم همینطور ولی ترکها همیشه دوست دارن خودشون رو تافته ی جدا بافته بدونن و ضمن اینکه خودشون رو از سایر اقوام به شدت جدا می کنند همیشه هم خودشون رو بهتر از دیگران فرض می کنن! شاید غرور ترکها به خاطر این مسایل زیاد باشه ولی نباید همیشه چنین فکر کرد...به نظر من پان ترکیسم در بین ترکها به شدت رواج داره .همینطور هم اعتقاد به نازیسم...
می دونم که منظور من رو درک میکنین ...چون منظور من همه ی ترکها نیستند...طرف صحبتم با ترکهاییه که اعتقادات سنتی خودشون رو دارن و این موارد شامل حالشون میشه...
در همین مقاله,نویسنده برای اینکه حرف خودش رو به کرسی بشونه عملا به داریوش و کوروش توهین میکنه و مثل یه یونانی ما قبل تاریخ که از اریاییها متنفره صحبت می کنه!...مثلا :
و بدین گونه شد که تاریخ جدید برای ایران نوشته شد و افتخار بر کوروش و داریوش و نژاد موهوم آریایی و قوم فارس سر لوحه تبلیغات رضا خانی قرار گرفت. و در این میان اگر کسی می خواست برای خود هویتی که بتواند بر آن ببالد دست و پا کند باید خود را به پارسیان می چسباند و این در حالی بود که تاریخ حقایقی را به شکل دیگری آشکار میکرد :" … پارسیان در نزد یونانیان ، که معمولآ آنها را ماد می نامیدند ، وحشیا نی بیش نبودند . "« من [ داریوش] هم بینی و هم گوش و هم زبان او [ فرورتی سردار استقلال طلب ماد] را بریدم و یک چشم او را هم کندم (به همین حال) او را به در کاخ بستم تا همه او را ببینند ، سپس او را در همدان به دار زدم و تمام یاران برجسته او را در درون دژ حلق آویز کردم (شارپ ، فرمانهای شاهان هخامنشی ، کتیبه بیستون 2،بند 13)»« … کوروش پسر چوپانی بود از ایل مردها ؛ که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد. کوروش در ایام جوانی به کار های بسیار پست اشتغال می ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد…»
به نظر شما در زمان پادشاهان هخامنشی پاداش عدم اطاعت چه بوده؟! این یک هجوه که بخوایم بریدن گوش در اون زمان رو که یه امر عادی در زمان خودش بوده رو با زمان فعلی مقایسه کنیم! ضمن اینکه این امر کماکان در زمان فعلی هم به چشم می خوره! نمونه ی واضحش همین گورستان خاورانه که این چند وقت هر جا میری باید یه چیزی در موردش بخونی! تازه باز دم داریوش گرم که فقط چشم و گوشش رو برید ولی طرف رو زنده نگه داشت!!! و بعدا دارش زد!...در مورد کوروش هم که اصلا لازم نیست بنویسم! چون همه قبولش دارن! مگه امیر کبیر پسر اشپز باشی نبود؟ بر فرض ,کوروش هم راهزن بوده!...
می دونم که الان به پان اریایی بودن متهم میشم ولی چرا یه کم فکر نمی کنین؟...تا کی باید اختلافات بیخود داشت؟ تا کی باید بهم ناسزا بدیم؟....فقط کافیه که یه کم فکر کنیم و برای اینکه به قومیت خودمون افتخار بکنیم بقیه رو نابود نکنیم...آنکس که در ایران زندگی می کند ایرانی است و به هر زبانی صحبت میکند زبانش ایرانی و قابل احترام است ، در این کشور گروهی صاحبخانه و گروهی مستاجر نیستند...

Labels: